هنرپیما

سکانس پایانی روز سوم

قبلنا که روز سومو میدیدم، هیچ وقت به آخرش با دقت فکر نکرده بودم.

همیشه صحنه های دیگه فیلم فکرمو مشغول کرده بود. اما حالا چند وقته، صحنه آخر،طلایی ترین صحنه فیلم شده

انگار بچه بودم. متوجه این سکانس نمیشدم. برام یه روایت بود؛ سمیره فواد رو میکشه و  دونفر نجات پیدا میکنن

ولی حالا، همه ی فیلم، تو همین یک دقیقه معنی پیدا میکنه...

بعد از اینکه سمیره متوجه میشه رسول از دنیا رفته و حالا رضا رو جلو چشمش از دست میده، نیمه جون میشه از شوک روانی که بهش دست میده

همین موقع فواد میرسه و صحنه کشاکش آغاز میشه

برای دیدن این سکانس کلیک کنید

سمیره که دچار شوک شده، اختیار انتخاب رو نداره. و فقط به دوش کشیده میشه...

امیر داد میزنه بزنش.بزنش...

کی رو؟ فوادو. همون که قرار بود بیاد خواستگاریش...همون که دل بسته بود...اصلا امیر میفهمه چی میگه؟ کی رو بزنه؟

بنا به رسم مروت هم باشه، یه بار جونشو نجات داده، در به در هم که باشه، بنا به حساب شخصی، الان جای جبرانه...

امیر داد میزنه بزن...بزنش...

کی رو؟ همون فواد قدرت طلب خودخواه که مدتی قبل توان ماشه کشیدن روی سمیره نداشت؛ چون واقعا عاشق بود...

حالا سمیره ماشه رو بکشه؟

دِ لامصب...چندبار عقل و دل جدل کنن...؟ چند بار عقل جمعی و حس شخصی روبروی هم قرار بگیرن...؟

سمیره از لحاظ روانی تو شرایط متعادل نبود. شاید فقط دستوری شنید و بی اختیار عمل کرد

اما این برای ماشه اول صدق میکنه.

وقتی فواد تیر میخوره، قبل از اینکه از جراحتش آسیب ببینه، دچار شوک میشه.

باور نمیکنه صحنه ای که میبینه اتفاق افتاده باشه...

اما سمیره با تیر دوم، همه فرضیه و شک ها رو ملقی میکنه و نشون میده انتخابش، کشتن و متوقف کردن فواد، از روی احساس آنی یا بی اختیاری نبوده

گلوله دوم، خیلی چیزها رو مشخص کرد.

فواد زیر آب رفت در حالیکه دچار شوک بود که به دست سمیره، محبوبش، کشته بشه...

سمیره نابود شد. پدرو مادری که نداشت و برادرایی که از دست داد....و محبوبی که از دست نداد،که با دست خودش کشت...

سمیره جون سالم بدر برد اما همونجا ، تو همون نخلستون، تو همون رود ذره ذره نابود شد...

شاید انتخابی کرد که عقلش میگفت اما دلش...دلش پای فواد بود...

سنگینی انتخاب سمیره، ارزش داد به کل عاشقانه های فیلم.

گرچه خودش تباه شد اما کاری رو کرد که مدیون کسی نباشه الا خودش...

نسلی که انتخاب خیر جمعی رو به نفع شخصی ترجیح میداد، اینروزا تموم شده و دیگه وجود نداره که حالا براشون فیلم میسازن...

موسیقی بی نظیر کهن دیری ، این اتفاق رو به عرش میرسونه...

دس مریزاد لطیفی...

  • عرصه هنر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی