هنرپیما

کلیشه های حیوانی

برام جای سواله

چرا تو قصه ها از قدیم الایام به حیوانات, ویژگی های مثبت و منفی انسانی میدیم؟

روباه مکار/ گرگ بدجنس/

بدجنسی گرگ رو کجا دیدیم؟ ویژگی های شخصیتی و زندگی گرگها رو تو اجتماع خودشون زیرنظر گرفتیم؟ یا صرف اینکه تو مواجهه با زندگی آدمها و برخوردی داشتن,با همون ویژگی میشناسیمشون...؟

+ مثلا روباه که دلبری میکرد با قیافه و دم خوشگلش ، کسی فکر نمیکرد تو فکر دزدی مرغ و تخم مرغ باشه و ویژگی مکارگی روش موند. چون در مواجهه با زندگی انسانها اینطوریه

+یا گرگ چون حمله میکنه به دام و همه سرمایه یه روستایی رو به باد میده,بدجنس شناخته میشه

اما خرس مهربون چی؟ از کجا نشات گرفته؟

دقیقا همین تفکرات القا شده از طریق داستانها رو داشتم که یادمه یه بار جایی خوندم گرگ , حیوونیه که اگه غذا پیدا نکنه,حاضره بچه اش از گوشت تن اش بخوره...همچین موجودی میتونه بدجنس باشه؟

کلیشه های داستانی , مربوط به زمانیه که انسان پیوند بیشتری با محیط داشت و بعضی حیوانات بیشتر بهشون نزدیک بودن. اما تو شهر که مرکز قدرت و خودنمایی و سلطنت بشره,این اتفاقات کمتر میفته و میشه بازسازی دوباره ای انجام داد.

این ایده فکری تو قصه گفتن و ارتباط با بچه ها,همیشه تو ذهنم هست و دوست دارم اجراش کنم. که شخصیتها حتی حیوانات,با پیشفرض برای بچه ها معرفی نشن. بنا به اعمال فعلیشون مورد قضاوت قرار بگیرن.


  • عرصه هنر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی