وفاداری مردان آنجلس
عرصه هنر | پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۲۵ ب.ظ |
۰ نظر
سریال اصحاب کهف رو که نشون میداد, جدای از جالب بودن داستان,یه چیزی خیلی برام سوال برانگیز بود.
وقتی میشه تو یه زمانه دیگه زندگی کرد و به واسطه عجیب بودنت,کلی شهرت و پول به جیب بزنی و کلا فاز خوش داشته باشی,چرا باید آرزوی مرگ کنی و خدا هم براورده کنه...
بچه بودم. از مامان که پرسیدم گفت:
"چون اونا مال زمانه خودشون نبودن. دیگه زن و بچه و همسایه و دوستاشون نبودن که بخوان بازم زندگی کنن. دلشون میخواست با اونا زندگی کنن."
شاید این بیان برای این بود که ذهن کودکانه من قضیه رو بهتر بفهمه اما هیچ وقت این حرفو نپذیرفتم. چون بنظرم منطقی نبود! خب زنش نبود که نبود. میرفت یکی دیگه میگرفت و نسلشو ادامه میداد. اینکه خیلی کوله :))))
بعد فک کن. چقد برنامه میتونستن اجرا کنن. مردمو وسط شهر جمع کنن,از اون زمان بگن...
مردم هرچی میگن,بگن زمان ماااااااااااا........
بعد از شرایط خرید بگن. فرهنگشون. اتفاقات طبیعی. تحریفای تاریخ! با خودم میگفتم چقد اینا خنگن موقعیت به این خوبی رو از دست دادن!
بعد که بزرگتر شدم,وقتی وارد زندگی شدم,وقتی با "عادت" خو گرفتم, وقتی فهمیدم هیچ کس بوی مامانو نمیده,
وقتی فهمیدم خونه خودم دلچسبترین نقطه دنیاست,حتی اگه بهترین اتفاقا بیرون خونه بیفته,
وقتی سال چهارم پیش دانشگاهی تو مدرسه تنها شدم و همه چیز بوی مرگ میداد با اینکه مکان همون مکان بود و من , همون آدم,
فهمیدم "تعلق به زمانه خودت" یعنی چی.
نمیفهمیش تا مدتی نداشته باشیش. اونوقته که قدرشو میدونی.
اونوقته که همه چی بوی غربت میده و بغض,هرلحظه امانتو میبره.
اینجاست که وفاداری معنی پیدا میکنه
که بدون کسی که دوست داری,نخوای زنده بمونی...
بازم احساس میکنم چقد این 7 معجزه , خوشبخت بودن. که همو داشتن. که از بغض و دلتنگی, میتونستن به هم پناه بیارن و به چشمای هم نگاه کنن تا باورشون بشه حقیقی اند و مجنون نشدن...
و چققققدددددر خوشبخت تر, وقتی هم رای و هم نظر شدن و برگشتن به غاری که انگار دوباره متولد شده بودن...
خوشبختی شون وقتی تکمیل شد و منو به حسادت واداشت که وقتی از خدا خواستن از عذاب بی تَعَلُقی نجاتشون بده, خدا اجابت کرد...
آخ که چه حسی داره...
بخشی از سریال مردان آنجلس را ببینید
البته بعداز مراجعه مجدد متوجه شدم بیشتر بخاطر شرایط ناسازگار و دوری از دنیا بوده که مامان نمیتونست این مفهومو برای من جا بندازه چون سنم درک نمیکرد، پس جنبه دیگه ، یعنی دوری از زمانه خودشون رو مطرح کرد