هنرپیما

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

من اگه جای شهرزاد بودم...

هیچ وقت تن به این ذلت نمیدادم که زیر بار زور بزرگ آقا برم.

فرهادو میکشت که میکشت. منم خودمو میکشتم.ولی اینکه ذره ذره فرهادو کشت و بدون گفتن هیچ حرفی و خداحافظی ، این رویه رو پیش گرفت، هزار بار بدتر از مرگ یکباره بود.

بدتر از اون، اگه همچین خفتی رو میپذیرفتم، هیچ وقت این در لعنتی رو باز نمیکردم...

تا ابد، پشت در قفل شده خونه قباد میموندم...

اون شب، سرآغاز همه احساسات و وابستگی ها بود.

من اگه جای شهرزاد بودم، این مسیرو نمیرفتم

هیچ وقت سر سازش نمیگرفتم و تا آخر جلو پدرم می ایستادم.