هنرپیما

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

من پیش از تو

من پیش از تو ؛ یکی از پرفروش ترین کتابهای 96 رو خواندم.به نظرم به چنددلیل این کتاب مورد توجه قرار گرفت:

- کتاب از دید دختری روایت میشه که کارشو از دست داده و چقدر قشنگ تونست حس انفعال و کرختی بعد از بیکاری ، زائد بودن و هزار مشکل دیگه رو توصیف کنه. مشکلی که امروز تو جامعه بسیاری باهاش دست و پنجه نرم میکنن و استفاده از این تکنیک ، اون هم در بخش ابتدایی به عنوان راه جذب مخاطب خوب عمل کرد

- کتاب تو رِنج برنامه هایی مث ماه عسل باید دسته بندی بشه! معلولی که معلول نبود اما به واسطه اتفاقی تو بستر افتاد. حس ترحم از اون حس هاییه که تو وجود همه آدمها هست و نویسنده روی اون دست گذاشت!

- آدم هر لحظه از خودش میپرسه حق با ویل هست یا اطرافیانش؟ این قضاوت و پرسش همیشگی تا پایان کتاب ذهن مخاطب رو درگیر میکنه.

- وجه فمنیستی کتاب؛ دختری که قراره روی پای خودش وایسه، از خانواده جدا شه، جسارت به خرج بده و پای عشق متفاوت اش بمونه! همه اینا برای شخصیت اول کتاب جذاب نیست؟

زن خانه دار اهل بوستون

شرح زندگیِ یک زنِ غربیِ متاهلِ فارغ التحصیلِ ادبیات ؛ در کتاب ملت عشق:

"اللا در دانشگاه زبان و ادبیات انگلیسی خوانده بود.

با آنکه ادبیات دوست داشت، بعد از فارغ التحصیلی به طور منظم هیچ جا مشغول کار نشده بود.

فقط برای چند مجله زنان، کارهای جزئی ویراستاری انجام داده بود.

عضو بعضی کلوبهای کتابخوانی شده بود و هر از گاهی هم برای روزنامه های محلی نقد کتاب نوشته بود.همین و بس

با آنکه دلش میخواست منتقد سرشناس کتاب بشود اما روی این خواسته اش گرد زمان نشسته بود.این واقعیت را پذیرفته بود که سیلاب زندگی او را به سمت و سویی کاملا متفاوت کشانده است؛ آخر سر نه منتقد مشهور ادبی که زن خانه دار وسواسی شده بود با کلی کارِ خانه و مسئولیت های خانوادگی.

البته خیلی هم ناراضی نبود.مادر بودن، همسر بودن، رسیدگی به حیوانشان،سر و سامان دادن به امور خانه، آشپزخانه، باغچه،خرید،شستن لباسها، اتو و ... یعنی در زندگی به اندازه کافی سرگرمی داشت. مگر همین ها بس نبود که حالا بیاید برای قاپیدن نان از دهان شیر خوردش را به دردسر بیندازد؟

با آنکه همکلاسی هایش در دانشگاه اسمیت که پر از فمنیست بود از انتخاب اللا خیلی خوششان نیامده بود، او اهمیتی نمیداد؛ سالهای سال از اینکه مادر، همسر و خانم خانه دار پایبندی باشداحساس ناراحتی نکرده بود.البته خوب بودن وضع مالی شان باعث شده بود احساس نیاز به کار پیدا نکند. (شوهرش دندانپزشک بود)

هرچه باشد ، علاقه اش به ادبیات را از توی خانه اش هم میتوانست پیگیری کند و عشق اش به مطالعه کتاب کم نشده بود."

تلگرام یا سروش

اینروزا که بازار فبلتری تلگرام داغه، این کلیپ بنظرم خیلی خوب تونسته خودشو نشون بده!

تمسخر سفتی و سختی اخبارگو بهمراه نوع پوشش خانم ها که خوب اشاره شد بهش.

هر کدوم از شخصیتها رو باید جدا و با دقت دید

لباس گشاد دهه شصتی و مقنعه بلند اون خانم و حرکات متفاوتش آدمو به خنده می اندازه

فک کنید؛ یه روز تو تلویزیون اخبارگوها به همین شکل و حرکات ظاهر بشن!!

در عین بی تحرکی و زمختی، چقد اکت و بازی شو قشنگ اجرا میکنه و همه حالت ها رو تو صورت و دست و شونه اش میشه دید!

وقتی با دبدبه و غرور حرف میزنه(تقابل تلگرام و سروش) ادای این خاله زنک ها رو با چشم و ابرو و نگاه ، عالی درمیاره!

وقتی میخواد خوشحالیشو نشون بده، علاوه بر حالتای صورت، حرکت شونه و بشکن رو میاره که تو قاب محدود میتونه ازشون استفاده کنه

موقع گریه هم مثل خانم جلسه ای ها، مقنعه شو چادر میکنه، جلو میکشه و شروع میکنه به هق هق دروغی!