هنرپیما

"این وبلاگ واگذار میشود"

"این وبلاگ واگذار میشود" جمله خبری پست آخر یک وبلاگ نیست، اسم یه رمانه!
کتابی تلفیقی از یک رمان - وبلاگ
بی شک کسانی میتونن کتاب رو خوب درک کنن که با فضای وبلاگ ، آشنایی خوبی داشته باشن.

یک دختر 16 ساله که کلاس داستان نویسی میره. به طور اتفاقی با زندگی یکی آشنا میشه و با نگاه کنجکاو نوجوانانه و ذوقش سعی میکنه به داستان پروبال بده و ثبت اش کنه.

روایت : اما فرق روایت این داستان با کتابهای معمولی، ارتباط همزمان مخاطبان با بخش بخش داستانه.
میشه به نوعی گفت روایت داستان، متافیکشنه. یعنی داستانی که نوشتن داستان توشون، بخشی از داستان محسوب میشه تا مخاطب رو درگیر نوشتن داستان و فرایند داستان کنه. یعنی مخاطب منفعل نیست.
ساختار: اگه قرار باشه کتاب جزو رسانه های سرد باشه ، یعنی مخاطب با نویسنده ، ارتباط رودرد رو و مستقیم نداشته باشه و نظرات و تاثیرات بعدا منتقل بشه، داستان نویسی از طریق وبلاگ، این ساختار رو میشکونه و نظرات مستقیم و همزمان مخاطب ،باعث میشه به رسانه گرم تبدیل بشه.
مثل فرق سینما و تئاتر. قراره کتاب مثل سینما باشه اما از طریق وبلاگ، تاحدودی مثل تئاتر، رابطه گرم پیدا میکنه.
هر بخش از داستان تو یه پست نوشته میشه و همزمان نظرهای مخاطبان روی نگارش بخش های بعدی داستان هم تاثیر میذاره
راوی که همون درنا باشه، در ابتدای پست ها حضور داره و نظر شخصی خودشو ابراز میکنه و بعد از زاویه دید شخصیت اصلی داستان، بقیه ماجرا رو روایت میکنه.
این سبک از نوشتن و ارتباط و تاثیر مخاطب بر نویسنده ، نوع جدیدی از نگارش هست که در دنیای امروز گستردگی زیادی پیدا کرده اما کمتر نویسنده هوشمندی بهش توجه میکنه تا با این سبک تلفیقی، کتابهای من باب طبع نوجوانان بنویسه. کاری که فرهاد حسن زاده تو سال 91 انجام داده
"شدم مثل بچه ریقوهایی که تاحالا حتی یه انشا هم ننوشتن.واسه آدمی که کلاس داستان نویسی میره و چند تا داستان مینی مال و تمام مال و نرمال و غیرنرمال نوشته، بی کلاسیه که نتونه داستان یه داستانو تو وبلاگش بنویسه. اونم تو زمونه ای که بچه های مهدکودکی هم وبلاگ دارن :) " ص 8
البته نسل وبلاگ نویسی با حضور تلگرام و اینستاگرام کمرنگ تر شده اما سال 91 به قبل، دوره پررنگ حضور و اهمیت نقش وبلاگ در ارتباطات فرهنگی بوده.
اینروزا تا بیایی به خودت بجنبی و مطابق با ابزار جدید، خلاقیتی جدید ایجاد کنی، ابزار و نرم افزار و اپ جدید دیگه روی کار میاد و از قافله عقب میمونی...!
سرعت تغییرات بالاست. باید برای ارتباط با نوجوانان، سرعت عمل بالا و هوشمندی و ظرافت بجایی داشت که بنظرم این کتاب بنا به زمان نگارشش به همه این موارد توجه داشته
شکل فصلهای داستان، مطابق با پست گذاری، طراحی شده.کوتاه، تاریخ دار، با ذکر نام نویسنده ، و کامنت دونی!

صفحه نظرات با رنگ خاکستری از باقی صفحات متمایز شده.
بخشی از گره افکنی و گره گشایی داستان، تو نظرات انجام میشه! داستان، روایت گذشته است و کامنت ها، زمان حال. این پیشبرد همزمان داستان ، یکی از جذابیت های نگارش کتابه :)
تنوع نوشتار کامنت ها عالیه! هم فامیل و آشنا دیده میشه هم کامنتای تبلیغی و فالویی! کامنت های فینگلیش و خلاصه جامعیت خوبی داره.

سبک زبان نوشتار،بشدت عامیانه و وبلاگی!
استادی داشتیم که میگفت به تعداد قشر و اصناف زبان ویژه و سبک گفتاری وجود داره. مثلا راننده تاکسی ها که میگن سید شد برو دیگه!(چراغ سبز شد، چرا حرکت نمیکنی؟!)
میگفت سبک وبلاگی هم داریم و متخصصین باید در آینده ای نزدیک، اینو تو دسته بندی هاشون وارد کنن.
سبک نوشتاری درنا هم همینطوره. واژه سازی داره برای خوشمزگی و مثلا جذابیت و قر و فر دادن به کلمات. مثلا :
خیلی وقت نیست اونجا رو کشفیدم  ص 10    کشفیدم منظور کشف کردنه. مصدرخود ساخته کشفیدن!

صفحاتی هست که پیام ارور و عدم برقراری ارتباط با اینترنتو یا حتی عکس بارگزاری شده و لود نشده رو میبینیم. گرچه ترتیب تصنعی و همیشگی بعد کامنت هاش آزار دهنده س ولی ایده جالبیه :)
به طور کلی، ترکیب داستان قدیمی و علی الخصوص داستان مربوط به زمان جنگ و ماجرای عشقی که میتونه بشدت کلیشه ای باشه، به خوبی تمام روایت شده.
یعنی داستان با تکیه بر محتوا پیش نمیره. که این تکنیکه که تونسته اثر رو متمایز و قابل توجه کنه.

نظرات  (۱)

برای معرفی کتابم از  شما سپاسگزارم.

پاسخ:
ممنون از شما که چنین اثری ایجاد کردین.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی